عشقولانه

به خیابان بــرو..
دست یکی از ایــن آدمهای سیاه و سفید را بگیــر...
و میهمانـــش کن به یک تانگو ی خـــیابانی...
گورِ پدرِ عشقهای باکـــره...
گور پدر تنهایی یک زن...
گور پدر صداقــــت...
خیانـــــت تا چه حد باید باشد (عشق یعنی)
 
خدا را چه دیدی ؟!
شاید دوام آوردم ...
هر تمام شدنی که مرگ نیست
گاهی می توان کنارِ یک پنجره ...
منتـــظر ماند.... (عشق یعنی)
 
عشق یعنی...
 
اینجا جای عجیبی ستــ
هر روزم به روزمرگی بر پشت این میز های کوچک می گذرد
آنقدر آنها را کوچک ساخته اند که
زانوهایم به زانوهایت می چسبد
اما آن کافه چی نمی داند که
هر چند میزهایش کوچک باشد و تو به من نزدیک تر
دل ها که دور باشد
حتی اگر هم نفسش باشی و هم نفس تو نباشد
باز هم غریبه ای
حتی در این نزدیکــــی... (عشق یعنی)

 

عشق یعنی فریدون آسرایی,عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم,عشق یعنی وقتی که,عشق یعنی وقتی که بی قرارت میشم,عشق یعنی وقتی که فریدون